ای روز بــــرآ...

ساخت وبلاگ
زندگی ایده‌آل من یه آرامش عمدتا غرق در سکوت طبیعته. تو یه حاشیه امن دور از همه جنجال‌ها و پیشرفت‌ها. کتاب‌فروشی محبوبم یه کلبه نسبتا بزرگ تو یه روستا بین رشته کوه‌های سبز و دریاچه است. و هیچ‌وقت نخواستم کسی منو وارد کارهای بزرگ‌تر کنه. مدت‌هاست که دیگه فکر نمی‌کنم به دنیا اومدم تا کار خاصی انجام بدم و اثر ماندگاری بذارم..نهایتا یه داستان! چرا دارم می‌شنوم دغدغه و نیاز زمانه مهم‌تر از علاقه است؟ و من نباید خودم رو تباه کنم؟! چرا افتادم به ورطه‌ای که یک سال حداقل باید توش غوطه‌ور باشم؟ و چرا اون لحظه‌ای که بهش فکر کردم و اومدم با احترام پیشنهاد رو رد کنم نیرویی از ذهنم دهانم رو وادار به تغییر جواب کرد؟ حس می‌کنم دستی منو انداخته تو جریان یه رودخونه بزرگ، درحالیکه فقط اومده بودم یه کاسه آب بردارم! حالا چسبیده به یه کنده، دارم به ناچار با جریان به سمت افق نامعلومی میرم که واقعا نمی‌دونم قراره به کناره‌ای بکر ختم شه یا لبه یه آبشار!  هنوز فکر می‌کنم حقی برای انتخاب دارم و امیدوارم ناامید نشم. نمی‌خوام تغییر کنم...واقعا نمی‌خوام! ای روز بــــرآ......
ما را در سایت ای روز بــــرآ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8aranellas4 بازدید : 25 تاريخ : چهارشنبه 29 فروردين 1403 ساعت: 21:34

یکی از عجیب‌ترین سوال‌هایی که تو مدت کارم تو کتاب‌فروشی باهاش برخورد کردم این بوده: میشه این‌جا کتاب خوند؟ واقعا مبهمه و واقعا نمی‌فهمی از کجای مغز پرسنده تراوش کرده! پس من یه جواب ثابت غیرمستقیم رو انتخاب کردم: همیشه می‌تونید بخشی از کتاب رو بخونید تا ببینید ازش خوشتون میاد یا نه! بعضیا سر تکون میدن و میرن سراغ کتابا بعضیا هم با یه زمزمه‌‌ی مرموزی اعلام می‌کنن که : پس اینجا کتاب‌فروشیه! و من رو تو این فکر می‌ذارن که پس قبلش فکر می‌کردن اینجا دقیقا کجاست؟! شاید هم تو ذهنشون یه کتاب‌خونه مدرن میومده...شاید تو ذهنشون کتاب‌فروشی جاییه که باید سریعا جنس رو بخری و خارج شی!! (چون چند بار ازم پرسیدن می‌تونم اینجا یه تیکه‌شو بخونم؟ یا مثلا می‌تونم همینی که تو قفسه‌است رو بردارم؟ البته این سوال‌ها خیلی نادرن).  خلاصه که کاری با این میزان دسترسی به افکار و منویات درونی عجیب آدما یه توفیق اجباریه. هرچند گاهی نمی‌فهمی چرا اینگونه گشت. پ.ن: و اگه فکر می‌کنید مشکل از کتاب نخوندن مردم ایرانه با توجه به مرور خاطرات شان بایتل - کتاب‌فروش اسکاتلندی که تو یه دهکده تا گردن در کتاب فرو رفته کتاب‌های دست دوم می‌فروشه - باید بگم آدما همه جا تو رو شگفت زده می‌کنن و این آسمون تقریبا همه جا یه رنگه...فقط توناژ ش متفاوته! ای روز بــــرآ......
ما را در سایت ای روز بــــرآ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 8aranellas4 بازدید : 16 تاريخ : چهارشنبه 15 فروردين 1403 ساعت: 20:19